وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات من و دخترم

بهاری که در راه است

از روزهای سرد و ساکت زمستانی، از روزهای تنهایی و در خود اندیشیدن به روزهای پرنشاط و سرسبز بهاری، به روزهای باور توانایی و عمل به اندیشه‌ها می‌رسیم. اینک کوله بار آموخته‌های خود را برداشته و به سوی نور حرکت می‌کنیم. بهار در راه است، زمان نشستن و تعمق در خویش گذشته است، زمان رفتن است. به یاد داشته باش بدون حرکت از معبر زمستان نمی‌توان گذشت. آنان که بی حرکت می‌مانند، قلب خویش را به دستان یخ زده ملکه برفها سپرده و در زمستان مدفون می‌شوند. برخیز زمان رفتن است، در زمستان ماندن خطاست. زمستان محل اندیشه و گ...
24 اسفند 1392

این روزها

اینروزها خیلی خوبه و خوش میگذره تقریبا هفته ای دو سه بار دوستامون رو می بینیم این وسط به بچه هام خیلی خوش میگذره رهام ؛مشکات و وانیا تقریبا به هم عادت کردن جوری که صبحها اولین کلمه ای که از دهان وانیا شنیده میشه اسم مشکات و رهامه خوشحالم که اینام دوست دارن همدیگرو زود زود ببینن امیدوارم دوستیشون همینجوری ادامه پیدا کنه هر وقتم که از میدون هلال احمر رد میشیم وانیا میگه خونه مشکات از این دور همی ها اگه یادمون باشه حتما عکس میگیریم امیدوارم بعدا خودشون اینارو ببینن و به دوستی هاشون افتخار کنن ... یروز خونه ما خونه شیما جون و اینم یه قابلیت جدید از مشکات خانم یروز دیگه و خونه حدیث جون اینم یر...
24 اسفند 1392

مهمونی خونه شقایق جون

چهارشنبه 7 اسفند ماه جلسه سوم صندوق تو خونه شقایق جون قرار بود برگزار بشه ما حدودای ساعت 12 اماده شدیم و رفتیم خونه حدیث جون تا نهار بخوریم و از اونجا با هم بریم جاتون خالی برامون ماهی درست کرده بود شیما و رهامم اونجا بودن یساعت بعد یاسمن جون هم بهمون ملحق شد نهار خوردیم و بعدش اماده شدیم تا بریم خونه شقایق جونم خیلی خوش گذشت دستش درد نکنه کلی زحمت کشیده بود طبق معمول عکسهامونم تو ادامه مطلبه ... وانیا خانم و دوستاش تو مهمونی ...
17 اسفند 1392

باقالی پارتی

چند وقتی بود که خاله صفورا هوس باقالی کرده بود و خاله حدیث هم قول داده که براش درست کنه این موضوع باعث شد که دوباره با چند تا از خاله ها دور هم جمع شیم البته عصرونه رو هم خاله تداعی تدارک دیده بود بخاطر همین چهارشنبه 30 بهمن ماه حدودای ساعت 3.5 حاضر شدیم و با وانیا رفتیم خونه خاله حدیث و تا ساعت 10 اونجا بودیم خیلی خوش گذشت جای بقیه دوستان که نیومده بودن خالی بود از همینجا دوباره از خاله تداعی و خاله حدیث بخاطر دعوتشون تشکر می کنیم بقیه ماجرا به روایت تصویر... اول از همه عکس باقالی ها که بخاطرش این مهمونی برپا شده بود اینم عصرونه خوشمزه ای که تداعی جون زحمتشو کشیده بود و اون دسر خوشگل شکلاتی هم کار زهرا جونه   وانیا خانم ...
3 اسفند 1392
1